مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
پيوندهای روزانه
لینک های مفید |
در معنى حديث مذكور معنى ديگرى نيز نمودهاند با توجه به حديث معروفى كه از پيامبر اكرم (ص) نقل شده آن جا كه فرمود: «الناس نيام فاذا ماتوا انتبهوا; مردم در خوابند، هنگامى كه مردند بيدار مىشوند.» (4) بنابراين، حديث مورد سؤال به اين معنى است، همان گونه كه انسان بعد از مرگ، متنبه مىشود، و پردههاى غرور از او دور شده، و چشم دلش باز مىگردد و همه چيز را مىبيند، اكنون نيز شما قبل از مرگ طبيعى، متنبه شويد، و پردهها و حجابهاى غرور و غفلت را بدريد، و بيدار و هوشيار گرديد، مباد قفس ماديتشما را از فضاى وسيع و معطر ملكوت غافل سازد. چنان كه از حضرت عيسى (ع) نقل شده فرمود: «لم يلج ملكوت السموات من لم يولد مرتين; كسى كه دو بار زاييده نشود، به ملكوت آسمانها راه نيابد.» (5) توضيح بيشتر اين كه: مولانا در كتاب مثنوى به اين مطلب با اين بيان اشاره كرده كه از پيامبر (ص) سؤال مىكردند قيامت چه وقت است؟ و چقدر راه تا قيامت ماندهاست؟ پيامبر (ص) با زبان حال به آنها فرمود: در خودت قيامتبه طور نقد، وجود دارد، چرا در آيينه وجودت، آن را نمىبينى، و از آن سؤال نمىكنى، در حقيقتحضرت محمد (ص) دو بار زاييده، و زاده ثانى است، و نشئه دنيا و آخرت را با هم مىنگرد و رمز «بمير قبل از آن كه به مرگ طبيعى بميرى» همين است. زاده ثانى است احمد در جهان صد قيامتبود او اندر عيان زو قيامت را همى پرسيدهاند كى قيامت تا قيامت راه چند؟ با زبان حال مىگفتى بسى كه زمحشر حشر را پرسد كسى؟ بهر اين گفت آن رسول خوش پيام رمز موتوا قبل موت يا كرام همچنان كه مردهام من قبل موت زآن طرف آوردهام ز اين صيت و صوت پس قيامتشو، قيامت را ببين ديدن هر چيز را شرط است اين عقل گردى عقل را دانى كمال عشق گردى عشق را بينى جمال نار گردى نار را دانى يقين نور گردى هم بدانى آن و اين (6) آرى اگر بخواهى عقل را درك كنى، بايد وجودت را به عقل بسپارى، مانند عشق كه تا عاشق نشوى، جمال عشق را نخواهى ديد، و تا آتش نشوى، آتش را به طور حقيقى نخواهى يافت، و تا نور نشوى، هيچ چيز را درك نمىكنى. در حقيقت مىتوان گفت: كسانى كه بار دوم در اين دنيا زاييده شدهاند، يعنى حيات و شخصيت وابسته به كمال ماوراى طبيعت را به دست آوردهاند، لحظه نفى همان حيات طبيعى است كه براى دسته ديگر لحظه مثبت مىباشد. (7) پىنوشتها: 1. بحارالانوار، ج72، ص59. 2. نهج البلاغه، خطبه220. 3. بحارالانوار، ج69، ص317. 4. همان، ج50، ص134. 5. شرح انقروى بر مثنوى، دفتر سوم، در تفسير اين شعر مولانا: چون دوم بار آدميزاده بزاد پاى خود بر فرق علتها نهاد طبق نقل از تفسير و نقد و تحليل مثنوى، از: محمد تقى جعفرى، ج13، ص278. 6. ديوان مثنوى، به خط ميرخانى، دفتر ششم، ص549. 7. تفسير و نقد و تحليل بر مثنوى، ج13، ص 280 و 286. نظرات شما عزیزان: |
موضوعات وب
آرشيو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب |
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |